کورشکورش، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 8 روز سن داره

بهونه ی زیبای زندگی

قشنگ ترین روز

  بهونه زیبای زندگی وجودت هدیه گرانبهایی است که خداوند ما را لایق ان دانسته و هدیه ی ما به تو قلبی است که تنها برای تو می تپد   سلام گل پسرم وتاج سرم و عزیز دلم وای کورش مامان هر چی بگم  به اندازه ذره ای از دوست داشتنم نسبت بهت نمیشه .میدونی امروز چه روزی ؟ افرین گلم درست گفتی من وبابا محمد در تاریخ 30/مرداد/89 مصادف با 9 ماه رمضان ساعت 30/14 متوجه شدیم خداوند بهترین فرشته قرار به من وبابا محمد بده وای چه روز قشنگی بود لحظه لحظه اش یادم باورمون نمیشد اخه روز قبلش از مکه اومده بودیم به این زودی خدا جوابمون بده جالب این که شما یواشکی دنبال ما مکه بودی وهیچ کس از وجودت خبر نداشت کورش جونم ارزو می...
30 مرداد 1391

مدل خواب

          خدا را روزی هزار بار شاکریم که گلی چون تو را وارد زندگی ما کرد که اینچنین احساس خوشبختی کنیم    کورش جونم عاشق کارهات هستم بعضی وقتا انقدر بوست میکنم که صدات در میاد ولی چه کنم دست خودم نیست عاشقتم یکی از این کارهات مدل خوابیدنت هستش از 3 ماهگی هر وقت روی شکم میخوابیدی اون موقع خواب حسابی میکردی الان دیگه چند ماهی وقتی میخوابی سریع روی شکمی وباید حتما دستت زیر بالشت کنی یه بار تو خواب دستت میخواستی زیر بالشت کنی هر چی دستت تکون میدادی نمیتونستی من به تنهایی اومدم کمکت ودستت زیر بالشتت کردم  و شما هم بقیه خوابت کردی ای جانم امیدوارم...
27 مرداد 1391

نی نی کوچولو

وجودت هدیه ای گرانبها از طرف خدواند بود  که ما رو لایق دانست تا با تو خوشبخت باشیم سلام عزیز دلم خوبی مامانم خوش میگذره امروز یک خبر خیلی خوب دارم برات میدونی چی ؟ نه نمیدونی امروز نزدیک ظهر مهتا زنگ زد که خاله نفیسه که  میشه زن دایی شما  حامله هستش داره نی نی میاره وای نمیدونی چقدر خوشحال شدیم بزار از اول ماجرا بگم خاله نفیسه 2 هفته بود کمر درد داشت رفته بود دکتر دکتر بهش گفته بود عضله هات گرفته باید استراحت کنی گفته بود باید عکس بگیری شانسش جور نمیشد بره عکس بگیره تا دیشب   می بینه اونجور که باید باشه نیست البته منظورم  خود مامانای ناز میدونن به ...
25 مرداد 1391

سبزی پاک کردن

    مهربونم عشق را با تو تجربه کردم   محبت را در قلب تو یافتم ای ستاره شبهای تنهایی ام با هر تپش قلبم می گویم دوستت دارم   ای خدا جون دیگه پسرم بزرگ شده کمک مامان میکنه امروز سبزی سوپی گرفته بودم پاک کنم  برای سوپ شما تا بخوری بزرگ بشی وقتی شروع کردم به پاک کردن سر و صدا کردی و من من کردی یعنی منم میخوام پاک کنم منم مجبور شدم روی زمین پاک کنم تا شما هم کمکم کنی وای چه کمکی همه سبزیها توی یک چشم بهم زدن دورت پخش شد و صدای بابا محمد میزدی تا کمکت کنه البته  چندتایی دادی به بابا محمد تا پاک کنه  بعد دیدیم دیگه حریفت نیستیم بابا محمد دستت سفارشی سفارشی شست و بردت ...
20 مرداد 1391

دیکشنری کورش

    این منم کورش و این فرمان من است شبهایتان با شادی و روزهایتان در پناه ازدای باد   سلام به عشق زندگیمون روز به روز که میگذره من و بابا محمد احساس میکنیم یک لحظه نمیتونیم از تو جدا باشیم فقط از خدای مهربون میخوام همیشه در کنار هم باشیم وعاشقانه همدیگر دوست داشته باشیم چند روز زیباترین صدا و قشنگترین ملودی ودلنشین صدا می شنوم بله عشقم چند روز حرف میزنی البته هر وقت خودت بخواهی حرف میزنی وگرنه هر چی بگیم کورش حرف بزن هیچی نمیگی حالمون میگیری عشقم ما همین جوری هم حال گرفته شما هستیم کورش حرف هایی که میزنی برات مینویسم بابا          &...
15 مرداد 1391

مسافرت

سلام تک ستاره ی من ما داریم میریم شمال جا همه خالی !!!! زود زود بر می گردیم با کلی عکس و خاطره!!! ...
5 مرداد 1391

پاسپورت

سلام به عشق زندگیم کورش جونم عزیزم بابا محمد چند روز پیش مدارک که مربوط به پاسپورت میشه گرفته تا برای شما پاسپورت جدا بگیر  هر جا خواستی بتونی بدون ما بری ای جان مامان خواهشن منو با خودت ببر دیروز رفتیم ازت عکس گرفتیم حتمابرات میزارم خیلی بامزه شدی  بعد امروز هم باید میرفتیم پلیس +10 تا شما رو با عکست مطابقت بدن وقتی با بابا محمد رفتیم یک برگه بهش دادن تا جای شما تعهد بده وقتی رفت انگشت بزن شما زودتر دستت استامپ زدی  اون موقع بابا محمد گفت کورش انگشتت اینجا بزن وشما خودت برای خودت تعهد دادی وای نمیدونی من چه ذوقی کردم فقط اگه میدونستم این کار میکنی دوربین میاوردم تا اولین تعهدات را عکس بگیرم بعد انقدر اونجا ...
3 مرداد 1391

دندون

سلام به تاج سرم  گل پسرم کورش جون تقریبا ٢ ماهی بود دیگه دندون درنیورده بودی تا امروز که دندون ٨ در اومد  از دندونهای پایین میشه  وای من چنان ذوق کردم که کسی ندون فکر میکنه دندون اولی هستش اخه نمیدونی عزیزم چه احساسی داره وقتی میبیم یکی یکی این دندونها در میاد نشون میده پسر مامان داره بزرگ میشه برای خودش مردی میشه میدونی به چی دارم فکر میکنم که من روز به روز به دندونات نگاه میکنم تا در بیان بزرگ بشن بعد از چند سال دوباره لق بشن ویکی یکی بیفتن وجای این دندونها زیبا دندونهای زیباتری در بیاد واقعا اینها فقط هنر خدای مهربون که تو همه کارهاش یه حکمتی  که بندهاش از اون بی خبر هستن     ...
2 مرداد 1391